۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

دیالکتیک تحقیر و اهانت

ديالکتيک «تحقير و اهانت»



احمد پورنجاتي

روزگاري در جايي خوانده بودم؛ «امين» برادر مامون و فرزند هارون الرشيد خليفه عباسي روزي از پدرش پرسيد که اين چه حکمت است که تو موسي بن جعفر (امام کاظم(ع)) را به حضور فرامي خواني و بسيار تکريم و احترام مي کني و مراتب ارادت ابراز مي داري و حتي الباب بدرقه مي کني اما بلافاصله فرمان حبس و زجر ايشان به ماموران ابلاغ مي داري؟ هارون پاسخ داد؛ «الملک عقيم،»

اين همان تعبير رايج در ميان توده مردم است که؛ سياست، پدر و مادر ندارد.

اما نه، همچون بسياري از «مشهورات زمانه» که در پرتو آرمان ها و ايده آل هايي که در انقلاب اسلامي داشتيم، تغيير و تحول ماهيتي پيدا کرد يا دست کم قرار بود چنين دگرگوني و تفاوت ماهيتي پيدا کند سياست نيز در ذهن و زبان و دل ما پدر و مادر پيدا کرد. دلخوش بوديم تا سال ها، اما گويي «طبع سياست»، ساختارشکن و هله هوله خوار و زياده طلب است.

براي رسيدن به مقصد و پر کردن شکم سيري ناپذيرش، به هيچ حد و قواره و قاعده و پيمانه يي محدود نيست. مصرف همه چيز را براي خود مباح مي داند. ممکن است در آغاز اندکي پرهيز و مبالات به خرج دهد، حرام خواري نکند و از چيزهاي شبهه ناک بپرهيزد اما يد بيضاي «اضطرار» و به تعبير دقيق تر «مصلحت»، اندک اندک پاي «اکل ميته» و حرام خواري را نيز به سفره اش باز مي کند. اگر مراقبش نباشي، ناگهان چشم باز مي کني و مي بيني «سياست» که قرار بود از جنس «حکمت عملي» باشد و آميخته به اخلاق و مروت و معيارهاي ديني و اصلاً عين ديانت باشد، تجسم و تبلور بي اخلاقي و ناجوانمردي و مرزشکني ديني شده است، البته همچنان با همان کارت شناسايي «سياست پدر و مادردار» و داعيه هاي خروارخروار و افاده هاي طبق طبق.

اکنون مي خواهم به يکي از کالاهاي مصرفي «سياست هله هوله خوار» اشاره کنم؛ «تحقير و ناسزا و اهانت».

محمدرضا پهلوي در آستانه اجراي به اصطلاح انقلاب سفيد و در کشاکش پاره يي اعتراض ها به ويژه از سوي محافل ديني و شخصيت هاي روحاني و برخي مراجع تقليد، روزي به شهر قم آمد و در ايوان حرم حضرت معصومه(س) با لحني سرشار از خشم و بي ادبي، نسبت به روحانيت اهانت کرد که من از تکرار آن تعبيرهاي سخيف مي پرهيزم. او البته بعدها نيز اين شيوه را در کتاب هاي «انقلاب سفيد» و «ماموريت براي وطنم» درباره شخصيت حضرت امام(ره) تکرار کرد.

ترديد ندارم و به گواهي آنچه مشخصاً در خانواده و بستگان و آشنايان و اکثريت مردم کوچه و بازار شهر قم شاهد بودم، ادعا مي کنم سياست دشنام خوار و اهانت بار و جسارت آميز شاه نسبت به کليت روحانيت و به ويژه نسبت به شخصيت هاي مورد احترام مردم متدين، نه تنها موجب مخدوش شدن اعتبار آنان نزد مردم نشد بلکه آتش خشم و ابطال را در اندرون مردم عليه شاه و رژيم او برانگيخت و پيوسته بارور کرد.

از آن سال تا آستانه انقلاب اسلامي که يک بار ديگر در سال 56 سياست همراه با دشنام و تحقير و اهانت در آن مقاله معروف که به نام رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شد گويي «زهدان جامعه» دست به کار پرورش «نوزاد انتقام» و واکنش مناسب به آن تحقير و اهانت ها بود. انگار جامعه ايران در آخرين سال هاي سلطنت شاه تنها سقوط او را طلب نمي کرد، به تحقير او نيز مي پرداخت.

اين «ديالکتيک تحقير و اهانت» را نبايد دست کم گرفت. اگر چرخه معيوب و خطرناک و پيشرونده «دشنام و تحقير» به جريان افتد، باز ايستادن آن کار کرام الکاتبين است. تحقير پاسخي جز تحقير متقابل ندارد. آنگاه که «شخص» يا «شخصيت» يا «ارزش هاي مورد احترام» ديگران را مورد آماج «تحقير و دشنام و اهانت» قرار مي دهي، بي ترديد منتظرش باش که شعله هاي آتش خشم و دشنام و ناسزاي انتقام جويانه، دير يا زود، کم يا بيش، برانگيخته و دامنگيرت شود. قرآن کريم در سوره انعام، آيه 108 خطاب به مومنان مي فرمايد؛ «ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدواً بغير علم». (به آنان که جز به خداي واحد ايمان دارند (مشرکان) اهانت و دشنام روا مداريد چون آنان نيز متقابلاً و از روي ناآگاهي نسبت به خداوند اهانت مي کنند.)

امام علي(ع) نيز در گرماگرم مبارزه نظامي با دشمن، آنگاه که مشاهده کرد يکي از ياران و همرزمان او به حريف يعني به لشگريان دشمن دشنام مي دهد، برافروخته و معترض فرمود؛ من از اينکه شماها اهل فحش و اهانت باشيد کراهت دارم (يعني متنفرم).

بسيار خوب، اگر «سياست بي پدر و مادر» از جنس «الملک عقيم» هله هوله خوار است، لازم باشد دروغ مي گويد، فريب مي دهد، تحقير مي کند، ناسزا و دشنام به ديگران و به ويژه به مخالفان سياسي و منتقدان خود را به مثابه يک تاکتيک بازدارنده مباح و حتي مفيد و موثر مي داند بگذار تا برود و سرش به سنگ انتقام بخورد. آنچنان که در تاريخ تحولات انقلاب اسلامي شاهد بوديم.

اما اگر «سياست عين ديانت» معرفي شده يا دست کم چنين داعيه يي بر سر هر کوچه و بازاري هست، پس اين همه رواج بي پروايي در ناسزاگويي و تحقير و اهانت و نسبت هاي ناروا- که گاه متضمن ضرورت اجراي حدود الهي است- چه معني دارد؟

متاسفانه در اين چند ماه- از آستانه برگزاري انتخابات دوره دهم رياست جمهوري تاکنون- شاهد يک روند لجام گسيخته و فزاينده و بي مزاحمت در مصرف انواع و اقسام دشنام ها و اهانت ها و لقب دادن ها و تشبيه هاي ناشايست از سوي برخي اشخاص، تريبون ها و رسانه هاي شناخته شده و عموماً وابسته به يک جريان سياسي خاص نسبت به شخصيت ها و ارزش هاي مورد احترام بخش گسترده يي از جامعه بوده ايم.

حيرت و تاسف بيشتر از آنجاست که برخي مصرف کنندگان واژه هاي دشنام گونه و اهانت آميز را به نام نظام يا ترويج دين انجام مي دهند.

به کارگيري تعبيرها و القابي همچون «خس و خاشاک»، «بزغاله و گوساله»، «عمرسعد»، «عامل سيا و موساد»، «مرتد»، «محارب» و از اين دست که لابد براي تحقير يک شخص يا شخصيت يا ارزش هاي مورد احترام بخشي از مردم يا حتي يک جريان سياسي منتقد به فراواني در نوشته ها و گفته ها ديده و شنيده ايم، هيچ توجيه اخلاقي و ديني و وجداني ندارد.

آنگاه نبايد از «ديالکتيک تحقير و اهانت» غافل بود. کلام خداوند را فراموش نکنيد. همه چيز در اختيار کسي که پروژه «دشنام دادن و تحقير کردن» را مي آغازد، نيست. اگر او ابتکار آغاز کردن اين شيوه نامطلوب و ناجوانمردانه را در اختيار دارد، نبايد گمان کند ابتکار واکنش طرف مقابل را نيز مي تواند مديريت کند.

مجال کوتاه اين نوشته براي واکاوي و داوري دقيق بسنده نيست و اين قلم نيز چنين داعيه يي ندارد. اما بي گمان يکي از عوامل چندگانه بروز برخي مرزشکني ها و جسارت هاي غيرقابل توجيه نسبت به ارزش هاي مورد احترام نظام و انقلاب اسلامي، تاثير همين «ديالکتيک تحقير و اهانت» بوده است.

اگر حساب و کتابي در کار باشد، اگر نظارت هوشمندانه و مسوولانه يي از سوي مراجع ارشد و موثر نظام بر گفتار و نوشتار منسوبان به نظام صورت گيرد پس آنگاه کسي به خودش اجازه نمي دهد هر روز اينجا و آنجا در آن روزنامه و تريبون رسمي و محفل مذهبي بي هيچ دغدغه اخلاقي و ديني و حقوقي و قضايي هر چه مي خواهد به طرف مقابل بگويد و انتظار داشته باشد کمترين عصبانيت و واکنش مشابهي توليد نشود.
شايد اگر هيات نظارت بر مطبوعات که مدتي است به صورت شبانه روزي عمدتاً براي مطبوعات و خبرگزاري هاي منتقد دولت تذکرنامه و اخطاريه صادر مي کند، مسوولانه و خيرخواهانه اندکي نيز به ماجراي رواج «تحقير و اهانت و ناسزا» توجه مي کرد و جلوي تيترهاي هرروزه و چند ستوني برخي روزنامه ها را که مصداق بارز اهانت است، مي گرفت کار به اينجا نمي کشيد. «ديالکتيک تحقير و اهانت» را جدي بگيريد.(۱)
--------------------------------------------------
(۱)-منبع :روزنامه اعتماد / اسرار قلم
Share/Bookmark

هیچ نظری موجود نیست: